-
یه خاطره ی فوتبال دیگه
شنبه 9 شهریورماه سال 1387 14:47
امسال کلاس پنجم بودم. نزدیکای دی بود با بچه ها توی حیاط داشتیم فوتبال بازی میکردیم. البته به این اشاره کنم که یه حیاط بزرگ داشتیم که توی اون به اندازه ی همگی مون جا بود . فکر نکنید خیلی کمیم هااا ! نه ! خیلی هم زیادیم . خوب دیگه سرتونو درد نیارم تیم ها یاربندی شدند . منم توی خط حمله ی گروه دو بازی میکردم. اولین موقعیت...
-
کمک رسانی
چهارشنبه 26 دیماه سال 1386 14:15
از سال اول تا چهارم ؛ من اوایل سال تحصیلی ؛ همیشه نمرات بدی می آوردم ولی بعدش یک دفعه نمره ی خوبی می آوردم . اولهاش که معلم ها منو سرزنش می کردند ُ؛من می گفتم این عادلانه نیست ولی پایان سال تحصیلی اونقدر نمرات خوبی می آوردم که معلم ها منو اونقدر تشویق می کردند که یادم می فت یه زمانی شاگرد تنبل کلاس بودم . کلاس چهارم...
-
پوریا جون تولدت مبارک
جمعه 25 اسفندماه سال 1385 23:01
-
شوت عالی ...گل نشد.
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1385 17:42
یک روز ما ورزش داشتیم چون من قبلا باشگاه فوتبال رفته بودم مربی مون بیشتر وقتها منو کاپیتان می کرد .دوستم الشن هم فوتبالش خوب بود .آقا مربی من و اونو کاپیتان کرد . بعد از اینکه ما تیم ها رو گرو ه بندی کردیم مربی گفت : من کار کوچکی دارم شما بازی کنید من الان بر می گردم . همه ی بچه ها از تیم من به تیم الشن رفتند به جز...
-
لطیفه ها
شنبه 7 بهمنماه سال 1385 18:53
۱)یه روز یه مرد فقیر پوست موز پیدا می کنه. توش یه هویج می ذاره .می پرسن چرا این کار رو می کنی؟میگه:این موز خونیه. ۲)یه روزی یه پرتقال سرش رو می کوبه به دیوار .می گن چرا این کار رو می کنی؟ میگه :می خوام پرتقال خونی بشم. ۳)روزی مردی از کنار خیابان می گذشت .پوست موز را دید . آن را برداشت و دو دستی توی سرش کوبید و گفت:باز...
-
چیستان ها
شنبه 7 بهمنماه سال 1385 18:44
۱)یه روز دو تا دزد به خانه ی کسی می روند .موقع ورود کلاه هایشان را روی چوب رختی می گذارند در همین حال برق می رود . صاحب خانه از راه می رسد .دزدها چگونه کلاه هایشان را بدون آنکه اشتباه کنند بردارند؟ ۲)به چهارمین روز هفته چهارشنبه بگوییم صحیح است یا چارشنبه؟
-
روز بد ...خبر خوب
شنبه 7 بهمنماه سال 1385 18:33
روزی از روزهای خدا من امتحان فارسی داشتم که شب تمام آن را خوانده بودم ولی خیلی اضطراب داشتم . روز امتحان فرا رسیده بود .من امتحان را با دلهره ی زیادی دادم امانمی دانستم که نمره ی درسم چند خواهد شد. زنگ تفریح از بچه ها پرسیدم که جواب فلان سوال چه بوده ولی با اینکه آنها شاگردان ممتازی بودندمطمئن نبودم که جوابشان درست...